خلاصه جلسه ششم – ضعف در تبلیغ دین ناشی از تلقی غلط ما از دین است
دانش تبلیغ دین
درس: «دانش تبلیغ دین؛ مبحث اول: مبانی و اصول تبلیغ؛ جلسۀ ششم»
ششمین جلسه درس «دانش تبلیغ دین» مبحث «اصول و مبانی تبلیغ» در مدرسه علمیۀ امام کاظم(ع) قم:
بخش اول:
مقام معظم رهبری فرمودند: «ما در تبلیغات کمّاً و کیفاً دچار ضعف هستیم» بخش عمدهای از این ضعف در تبلیغ حوزه و ناشی از تلقّی عمومی ای است که به مردم از دین داده میشود و پنج ویژگی دارد که نشانه تلقّی ناصحیحی از دین است:
تلقّی عمومی مردم از دین پنج ویژگی پیدا کرده که هر پنج ویژگی نشانه تلقّی ناصحیحی از دین است
۱) تلقی عقیدتی داشتن از دین: یعنی دین را صرفاً بخواهیم یک امر عقیدتی تلقی بکنیم، نه یک امر ضروری و عقلانی. در مقابل مردم میتوانند بگویند: «خب من عقیدهام این نیست» یا اینکه میگویند: «این عقیده چه نفع و ضرری برای من دارد؟» یا فکر میکنند تمام کسانی که مقابل دین ایستادهاند مشکل اعتقادی دارند. درحالیکه پیامبر اسلام و ائمۀ هدی(ع) اصل مشکلشان با مخالفانشان سیاسی بوده نه عقیدتی.
اگر کسی بتواند اضطرار و نیاز جامعۀ بشری به امر امامت را با توجه به شیوۀ عمل و کارکرد امام برای مردم جا بیندازید، آنها خودشان دنبال امام و پیغمبر خواهند رفت. به اینجور بحثها بحثهای عقیدتی نمیگویند، ولی اثر عقیدتی دارد.
آنوقت این پرستیژی که برخی برای خودشان قائل هستند و میگوید: «من اینجوری عقیده ندارم، عقیدۀ هر کس برای خودش محترم است» بیمعنا خواهد شد، دین کِی شده مسئلۀ عقیدتی؟ دین یک برنامۀ معقول برای زندگی است و مردم باید به کسانی که به این برنامه پایبند نباشند بگویند اینها آدم عاقلی نیستند. «وَ مَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهيمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَه»(بقره/۱۳۰) این تلقی درستی است که قرآن میخواهد از دین در جامعه ایجاد شود.
۲) تلقّی اخلاقی از دین: فکر میکنند دین یک سلسله دستورات اخلاقی دارد و تا بگویی اخلاقی، اخلاق به معنای ارزشها، اعتباریات و ملَکات یک امر غیرضروری جلوه میکند. کلاً دین را به حاشیه بردی چون مردم با ضروریات زندگی میکنند. بعد باید بگویی اخلاق ضرورت دارد. آقای بهجت میفرماید: عقل انسان میتواند بفهمد چرا صبح دو رکعت نماز واجب است. ایشان میفرماید دستورات الهی همه ارشادی هستند، عقل روشن باشد علت همه را میفهمد. اخلاق ظرفیتی دارد که میتواند مقابل دین ناب بایستد. حرف اخلاقی به نفع قاتلان امام زمان تمام میشود فردا میگویند: تو پسر پیغمبر نیستی چون بیرحم هستی. بیرحمی یک گزارۀ اخلاقی است.
۳) تلقّی عاشقانه و عاطفی از دین: که خدایا ما از سر محبت داریم تو را عبادت میکنیم. کدام اولیاء خدا تا حالا چنین حرفی زدند؟ بدلیل غلبه تلقّی عشقولانه از دین در غالب سخنان ما جهنم و بهشت نیست. ذکر بهشت و جهنم فرع این است که تو منفعت خودت را در بلندمدت بخواهی. توجه به قیامت یعنی به خود آمدن.
اصلا دیدگاه مؤمنانه یعنی خودخواهانه. شما فکر کردید انسانها همه خودخواه هستند؟ «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ». اصلاً یکی از مجازاتهای خدا این است که انسانها دیگر خودخواه نیستند. چرا منافع خودت را نمیخواهی و عمرت را تلف میکنی؟ ما تازه انسانها را باید برگردانیم به منافعشان توجه کنند. کلّ قرآن این کار را دارد با ما میکند.
در روایات ببینید تقریباً محال است عبادت بکنی دچار عُجب نشوی، تنها راهش درک نیاز است. بدون نیاز، دین باعث غرور یا نفرت می شود. نفرت چون فکر میکند، دین تحمیلی است. درحالیکه هر قطعهای از دین را شما اجرا میکنی نیاز یک قطعه از وجود خودت را پاسخ دادهای. و اگر نیاز عالی فطری خودت را پیدا کنی، عاشق خدا خواهی شد چون تو محتاج خدایی، ولی تلقّی مردم از حبّ و عشق بینیازی است! این باید اصلاح شود!
۴) تلقّی احکامی از دین: که دین آمده دستور بدهد تو بگویی چشم. درسته دستور دارد اما این اوج و هدف دین نیست. هدف دین چیست؟ به بصیرت و قدرت تشخیص رسیدن ، نه به قدرت انجام تکلیف. انجام تکلیف مقدمۀ رسیدن به قدرت تشخیص است!
حکمت و اولوا الألباب یعنی چی؟ اطاعت آنچنان لُب نمیخواهد. لااقل فرقان نمیخواهد. دیگر بصیرت که قطعاً نمیخواهد. بخشی از بصیرت برای این است که بفهمی دستور خدا چیست. بخشی برای این است که بدانی دستورهای ندادۀ خدا چیست! خدا که به سادگی دستور نمیدهد لذا چند تا دستور گلدرشت و مشخص داده، مثل نماز اول وقت، این را رعایت کن، بعد کمکم ذهنت باز میشود. اسلام دین تفکّر و قدرت تشخیص است. نمونۀ برجستهاش کربلاست، جایی که امام حسین امر نکرد آنها بصیرت داشتند فهمیدند باید بمانند.
کربلا یعنی تشخیص، نه تکلیف.
۵)تلقّی فردی از دین: قطعاً بستر اکثر امتحانها از انسان برای تقرب، جامعه و اجتماع است. قطعاً برنامۀ فردی مقدمه موفقیت در برنامههای اجتماعی است. و برنامههای اجتماعی هم به دو گونهاند؛ روابط تو با تکتک افراد جامعه، رابطۀ تو با کلّیت جامعه که سیاست میشود. برنامۀ دین امتحان انسان است در این سه عرصه. در زندگی فردی، در روابط اجتماعی، در رابطۀ تو با کلّیت جامعه، که مهمتر از قبلی است.
«سکولاریزم یعنی اینکه این پنج تا تلقّی از دین در جامعه باقی بماند یا حتی ترویج بشود.» زمان نهضت جلوگیری از سخن دینی سکولار زدن است! انقدر این بازار پر است از سخن دینی سکولار، حرف شما اثر ندارد! موقع نهی از منکر است.
تلقّی جایگزین، تلقّیهای جایگزین که باید برجسته بشود:
۱) تلقی دانشی از دین: یعنی دین ما را به دانش یعنی درک واقعیتها دعوت میکند. ایمان نتیجۀ علم و توجه انسان است. و کفر میوۀ جهل است. دانش یعنی خبر از واقعیتها داشتن و دین یک واقعیت پیچیده است، و یک واقعیت بسیار بزرگتری هم به نام خدا بالاسرش هست. خدا بر واقعیت هایی تاکید کرده که اثر عظیمی در عالم داشته و با ابزار ابتدایی ما قابل درک نیست.
در واقع امام و پیامبر یک متخصص در دیدن و شرح واقعیتها هستند.
۲)تلقّی عقلانی از دین: حضرت آقا فرمودند علم و فناوری کفایت نمیکند، تفکر و عقلانیت احتیاج داریم.
عقلانیت یعنی به این واقعیتهایی که در هر مرتبهای درک می شود محدود نشویم و باید با تفکر و تعقل یعنی با ترکیب دانشها و واقعیتها به نتایج عقلانی و کلی برسیم.
۳)تلقّی اجتماعی از دین: امور فردی را هم باید در جامعه به تکامل میرساند. لذا اگر اجتماعی را در نظر نگیری فردیّت هم نابود میشود. دین برنامۀ ذوب کردن فردیّت در جامعه است.
۴) تلقّی منفعتطلبانه و کارکردگرایانه و خودخواهانه: دین برنامهای به سود انسان است. همان دین اجتماعی، یک وقت فکر نکنی اگر برای جامعه کاری کردی منّت داری.
۵) تمام این دین در بستر سیّال امتحانات الهی تحقق پیدا میکند: ابتلائات هم متناسب با تفاوت افراد در نظر گرفته میشود. دین تبعیض دارد و تفاوت انسانها را در نظر میگیرد. دین منهای زمان، موقعیت و حتی منهای ویژگیهای تکتک افراد ضدّ دین، سکولار و تحریف دین است. آنوقت ولایت یعنی تعیینکنندۀ وضعیت زمانی و در وضعیت زمانی تکلیف. زمانشناس نباشی ولیّشناس هم نمیشوی.
این تلقّیهای دقیق و جذّاب را افراد ضدّ دین هم میپسندند. کسی که همینها را رعایت بکند به اضافۀ ایمان یعنی آگاهی و امنیت یافتن از خدا و تعقل دربارۀ این رابطه، میتواند منجی بشریت بشود. مگر پیغمبر و امیرالمؤمنین اینجوری تبلیغ نکردند؟چرا موفق نبودند؟ آن زمان اکثراً نمیپذیرفتند چون دیندار به دین انحرافی بودند و پیامبر غرور دینی آنها را باید میشکست. مانع امیرالمؤمنین هم همان دینی است که عمقش فهم نشده و باعث انحراف بود. این دین کارتونی عدالت را بزرگتر از ولایت نشان میدهد. این پدیدهای تاریخی است که اولیاء خدا از پسش برنیامدند! الآن هم ما در دوران رشد معنویت هستیم یعنی رشد آسیبهای دینداری، بیدینی آنقدر ضربه نمیزند. دین انحرافی خیلی قدرت دارد.
خلاصه جلسه ششم
دیدگاهتان را بنویسید